ماه من غصه چرا
تو مرا داري و من
هر شب و روز
آرزويم همه خوشبختي توست
ماه من دل به غم دادن و از ياس سخن ها گفتن
كار آن هايي نيست كه خدا را دارند
ماه من غم و اندوه اگر هم روزي مثل باران باريد
يا دل شيشه اي ات از لب پنجره ي عشق، زمين خورد و شكست
با نگاهت به خدا چتر شادي وا كن
و بگو با دل خود كه خدا هست خدا هست
او هماني است كه در تارترين لحظه ي شب
راه نوراني اميد نشانم مي داد
او هماني است كه دلش مي خواهد
همه زندگي ام غرق شادي باشد
ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد
معني خوشبختي، بودن اندوه هست
اين همه غصه و غم اين همه شادي و شور
چه بخواهي و چه نه، ميوه ي يك باغ اند
همه را با هم و با عشق بچين
ولي از ياد مبر پشت هر كوه بلند
سبزه زاري است پر از ياد خدا
و در آن باز كسي مي خواند
كه خدا هست خدا هست و چرا غصه؟
پشت هر کوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا !
و در آن باز کسی می خواند ، که خدا هست ، خدا هست
چرا غصه ؟! چرا؟
C†?êmê§ |